گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

خرداد 93- سفر به شمال

سلام ناز پسر   اول خرداد یه سفر کوتاه دو روزه به شمال داشتیم . رفتیم مرزن آباد پیش خاله مهری . شما اونجا پسر خوبی بودی و نمی دونم تاثیر آب و هوا بود یا چیز دیگه که خیلی آقا شده بودی و همکاری می کردی .   چون جای خاصی نرفتیم خیلی عکس نگرفتیم . فقط چند تا تو باغ و جاده گرفتیم که برات می ذارم.           امیرعلی و آرش                   ...
3 مرداد 1393

عکس های جامانده از فروردین 93

سلام گلم تصمیم گرفتم از این به بعد برای هر ماه یه پست جداگانه بذارم . البته این پست ها رو به مرور آپدیت می کنم و هر زمانی هم عکسی از یه ماه خاص به دستم رسید برات توی پست می ذارم . یه سری عکس از ماه فروردین مونده بود که تو ادامه مطلب برات می ذارمشون   یه دنیا دوست دارم   نتیجه سپردن امیرعلی به بابا علی!!   امیرعلی و عیدی خاله مائده دقایقی قبل از سال تحویل قبل از تعویض لباس بابا علی خیلی دوست دارن شما اینجوری بقلشون بخوابی ، اما ...     اولین روزهای غذا خوردن!!! تو اون روزها پیش بند کاربردی نداشت ، اما الان ...!!!   ا...
31 تير 1393

اردیبهشت 93

سلام عسلم از مهمترین کارهایی که تو این ماه انجام می دادی ، سینه خیز رفتن بود. خیلی حرفه ای و نظامی این کار رو انجام می دادی. جالب بود اوایل برای تشویقت وقتی اسباب بازی می ذاشتیم جلوت ، حرکت نمی کردی ، اما به محض اینکه کنترل ، گوشی خونه یا موبایل می ذاشتیم با سرعت تمام حمله می کردی و میومدی جلو. با سینه خیز رفتنت کار من هم سخت تر شر ، دیگه روی تخت خودمون یک ثانیه هم بدون چیدن بالش و ایجاد محافظ برات نمی تونستم تنها بذارمت و علاوه بر اون دامنه حرکتیت زیاد شده بود و من باید دائما کنترلت می کردم .   تو ادامه مطلب هم عکس هایی از این ماه رو برات می ذارم.   دوست دارم بی نهایت     ...
10 تير 1393

سفرنامه (3)

این هم از سری آخر عکس های سفر روز سوم صبح دوباره رفتیم مکس اینم یه نوعی از نارگیل بود که به نظرم جالب بود و عکسش رو برات گذاشتم.   قربون این معصومیتت   عصر هم اول رفتیم جمیرا و لب ساحل.       ولی از اونجایی که شما چشم و دل پاکی وقتی رسیدیم به ساحل خوابت برد.   بعد هم رفتیم ابن بطوطه که واقعا معماری زیبایی داره . این بازار 5 فاز داره که هرکدوم متعلق به یه کشوره و نشون دهنده معماری اون کشور. ایران ، چین ، هند ، مصر و تونس         اینم یه سری از عکس هات در هتل :    ...
8 تير 1393

سفرنامه (2)

بازم سلام   یه سری دیگه از عکس های سفر روبرات تو این پست می ذارم.       از اول سفر و حرکت از خونه بابا خلیل به سمت فرودگاه شروع می کنیم. پروازمون ساعت 1.:30 صبح روز پنج شنبه بود.         یک ساعتی تو فرودگاه بودیم و بعد هم سوار هواپیما شدیم . موقع سوار شدن به دلیل یه مشکلی حدود 20دقیقه دیرتر پریدیم . که چون فضا بسته بود، باعث شد شما یه کوچولو کلافه شی .   وقتی رسیدیم . بعد از خوردن ناهار و یه استراحت خیلی خیلی کوتاه رفتیم سیتی سنتر دیره. شما واقعا خسته و کلافه شده بودی . و چون شب جمعه بود همه جا خیلی شلوغ بود و برای برگشت هم خی...
7 تير 1393

سفرنامه (1)

سلام به همگی ببخشید که فاصله پست قبلی و این پست یه مقدار زیاد شد آخه این فسقلی ما مامانشو خیلی اذیت می کنه وقت نمی شه پست بذاریم          بابا علی به دلیل برگزاری مسابقات رباتیک در دوبی باید چندروزی رو می رفتن ماموریت. ما هم از این فرصت استفاده کردیم و  هجده اردیبهشت  به همراه مامان تی تی  عازم اولین سفر خارجی ات شدیم . در طول پنج روز سفر خدارو شکر خیلی همکاری کردی و پسر خوبی بودی . سعی می کنم تو این پست یه چندتا از عکس ها رو بزارم ایشا الله بعداً کاملشون می کنیم.       سعی می کنم تو این پست یه چندتا از عکس ها رو بزارم ایشا الله بعداً کاملشون می کنیم. ...
28 ارديبهشت 1393

سال نو و عکس های باقی مانده

                             سلام عسلم تو این پست یه سری از عکس های سال جدید و سفر نوروزی رو می ذارم. اگه عکس های دیگه ای هم به دستم رسید حتما می ذارم. ماشالا ان قدر شیطون شدی که زمان ندارم بهتر و بیشتر برات بنویسم. از دیروز هم یه کوچولو سرما خوردی و بی حالی . کلا از تعطیلات عادت کردی اطرافت شلوغ باشه و حالا که تنهاییم خیلی بهانه می گیری و این سرما خوردگی هم مزید بر علت شده.                    &n...
20 فروردين 1393

پنج ماهگی گل پسر و سال نو

سلام عزیزم با تاخیر فراوان سال جدید رو تبریک می گم و امیدوارم سالی پر از شادی رو در کنار هم داشته باشیم. خبرها زیاده ، عکس هم زیاد. برای همین شاید در چند پست عکس ها رو بذارم. ا     اول از عکسهای جامونده از سال 92 که مربوط به روزهای ماه پنجم زندگیته شروع می کنم.       قربون این فیگورت برم اینم از موهای فشن شده ات!!   امیرعلی در اتاق دایی پویا     نمی دونم چرا اینجوری شده مامان!!!         کتاب خواری!!!!!     کچل خان   امیر علی پاشو دیگه! پاشو با هم بازی کنیم ...
17 فروردين 1393

4ماهگی گل پسر

سلام پسر گلم   به لطف خدا ، وارد پنجمین ماه زندگی ات شدی. توی این چهارماه لحظات خیلی خوبی رو با هم داشتیم. شدیدا به من وابسته شدی و وقتی بیدار می شی اگه من پیشت نباشم گریه می کنی اونم از نوع شدید. با دیدن نزدیکان لبخند می زنی و گاهی برای بابا علی بلند می خندی. تماشای تلویزین رو خیلی دوست داری . خیلی دوست داری دمر شی ولی تو این کار خیلی موفق نیستی. جدیدا در خوردن شیر همکاری نمی کنی چون دوست داری بدونی اطراف چه اتفاقاتی می افته. وقتی خوابت هم میاد دیگه خیلی دربرابر خوردن شیر مقاومت می کنی . شب ها هم که من نمی تونم از کنارت تکون بخورم. گاهی اوقات با خودت حرف می زنی با زبون شیرین خودت. دستات رو می شناسی و سعی می کنی بخور...
7 اسفند 1392

دوستان امیرعلی

  چهارشنبه، دوستای من خاله فاطمه و خاله مطهره اومدن دیدن شما . خدایی با وجود برف شدیدی که می بارید و هوا خیلی سرد بود ، خیلی لطف کردن . شب هم ، دوستای خوبت ( تسنیم جان و مهدیار خان ) اومده بودن خونه مون. خیلی شب خوبی بود و کلی بهمون خوش گذشت. بالاخره تونشتیم با تسنیم عکس بگیریم ( دست و جیغ و هورا )           به قدری با نمک انگشت اشاره رو می خوره !!       پدرها و فرزندان البته جالب بود صد تا عکس گرفتیم تا چندتاش خوب در اومده . یا بچه ها تکون می خوردن یا باباها!!!!!     مادرها و بچه ها: اینم عکسای آتلیه مهدیار جون: &nb...
21 بهمن 1392