گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

دی 93 - آتلیه

بالاخره یه آتلیه خوب پیدا کردم و تونستیم عکسهای یک سالگیت رو بگیریم . انصافا کارشون و برخوردشون خیلی خوب بود . شما هم ماشالا خیلی خیلی خیلی همکاری کردی و آقا بودی و تو چهارساعتی که اونجا بودیم اصلا بهانه نگرفتی. یه چندتایی از عکسها رو تو ادامه مطلب میذارم                   ...
29 شهريور 1394

دی 93

سلام گل پسرم      عاشق این فیگورتم       تو این ماه برای بار با آوا جون و خاله بهار رفتیم کیدزکلاب ، کلاس مادر و کودک ، خیلی خیلی خوب و عالی بود. نیکا جون آخر کلاس به من گفتن ، امیرعلی خیلی روابط عمومیش از سنش بالاتر و بهتره و این به خاطر داشتن دخترخاله همسنه.  خدا روشکر شما هم حسابی بازی کردی و از فضا لذت بردی       امیرعلی و اولین تجربه شن بازی امیرع     آوا جونی ، مهتا گلی و امیرعلی   عاشق مهری و نماز میخونی ، جالبه این کار رو کامل کامل انجام میدی   ...
22 شهريور 1394

بازگشت به نی نی وبلاگ

سلام عزیز دلم  می دونم خیلی وقته به وبلاگت سرنزنم و خیلی از دستم دلخوری . حالا امروز برگشتم تا جبران کنم و پستهای مربوط به ماه هایی که نبودیم رو سریع آپ کنم.  شما انقدر بازیگوش و بلا شدی که اصلا فرصتی برای این کارها برای من نمیمونه  شما با من همکاری کن منم قول میدم تند تند پست ها رو آپ کنم   دوستت دارم  
22 شهريور 1394

حرف دل پدر

سلام پسرم مامان همش گلگی می کنن که من چرا نمی نویسم .... از مشغله و در گیری های روزمره که بگذریم، مامان هم چیزی نمی نویسه ها  قربونت برم بابا تو این 1 سال و 4 ماهی که از عمرت می گذره روز به روز داری شیرین تر می شی البته اذیت هات و شب نخوابیدنت هات برای مامان ساراست من بیشتر کیف می کنم از شیطنت های فسقلی خان. با اون لحن خاص و صدای بلندت بابا که می گی(حتی وقتی ساعت 2 نصفه شب باشه و بابا رو از خواب بیدار کنی و فقط یه سلام کنی) باز هم قند تو دلم آب می شه. برای طولانی نشدن متن بقیه رو بعدا می گم گل پسرم خاری به جهان اگر به پای پسرست آن خار چو ناوکی به چشم پدر است در رنج  پسر پدر به جان آید لیک از در...
11 اسفند 1393

آذر 93

سلام    رسیدیم به آذر و آخرین ماه پاییز.   93.9.1: تونستی برای اولین بار بدون کمک بلند شی و بایستی  93.9.2: برای اولین بار در حالت ایستاده با گرفتن دستت به دیوار تونستی پله جلوی آشپزخونه رو بیایی بالا ، قبلا وقتی به پله میرسیدی می نشستی و می رفتی بالا یا پایین.   اسباب بازی جدید امیرعلی .  تلفن رو میندازی و دکمه هاش رو فشار میدی از شنیدن پیام های انسرینگ خوشت میاد.             دیگه نی تونی روی موتورت بایستی . داری  حسابی بازیگوش میشی!!!     می خوای دوربین رو بگیری . برای همین متاسف...
11 اسفند 1393

آبان 93

سلام امسال  آبان مصادف با ماه محرم بود و شما برای اولین بار در مراسم عزاداری امام حسین شرکت کردی . امام حسین حامی و نگه دارت باشه.   93.8.3 :رویش هفتمین مروارید 93.8.4: برای اولین بار لگوها رو روی هم گذاشتی  93.8.5: رویش هشتمین مروارید 93.8.12: برای اولین بار کله پاچه خوردی و خیلی دوست داشتی  93.8.13:برای اولین بار حلیم  خوردی 93.8.16: اولین گام جدی رو برداشتی و تونستی مستقل راه بری و استارت راه رفتن به طور کامل زده شد  مباارکت باشه گلم                 چیدمان حلقه  ها به سبک ...
9 اسفند 1393

جشن تولدهای یکسالگی (3)

سومین مهمانی جشن تولدت ، یه مهمونی خودمونی بود ولی حسابی خوش گذشت و مهمونهای خیلی خیلی عزیزی داشتیم . تسنیم جون و آوا گلی همراه خاله زینب و دایی صدرا مهمونهای عزیز ما بودند.  شما فسقلی ها حسابی بازی کردید و به ما هم خیلی خوش گذشت.               دخمل ها داشتن عموزنجیرباف بازی می کردند .  ...
2 اسفند 1393

مهر 93

سلام امید مامان بابا  تو این پست عکسهای مربوط به ماه مهر رو برات میذارم . این ماه تو کلاس های کارگاه مادر و کودک مهد اردیبهشت ثبت نامت کردم و همراه آوا خانم و خاله بهاره روزهای شنبه و چهارشنبه ، میرفتیم کلاس.  شعرها و بازیهای جالبی یاد گرفتی و دوستای خوبی هم پیدا کردیم . آقا رهام ، آقا سعید ، آ قا پارسا و مهتا خانم  و مامانای گلشون.   اتفاقات مهم 93.7.1: برای اولین بار گفتی "من" 93.7.11 :اولین سفر به اصفهان 93.7.13: گفتن " اریا :عرشیا " 93.7.14: رویش ششمین مروارید 93.7.23: برداشتن اولین قدم 93.7.24: جشن قدم  93.7.27: برای اولین بار ژله و قورمه سبزی خوردی ...
10 بهمن 1393

مهر 93 - عید قربان - نایین

سلام  با کلی تاخیر بالاخره اومدم. امسال عید قربان چند روزی تعطیل بود ، ما هم از فرصت استفاده کردیم و با مامان مهین و بابایی علیرضا رفتیم نایین ، اصفهان و میبد . سفر کوتاهی بود ولی خیلی خوش گذشت . کلی جاهای خوب رفتیم . تو این پست عکسهای این سفر رو برات می ذارم.   توی راه رفتیم بادرود وزیارت آقاعلی عباس .    روز اول رفتیم اصفهان و یه گشت سریع و سیر تو این شهر زیبا زدیم. این اولین باری بود که شما اصفهان رو میدیدی. البته چون جمعه بود، بازار و عمارت عالی قاپو بسته بودند!! امیرعلی در میدان امام :           ...
21 دی 1393

جشن تولدهای یکسالگی (2) + جشن قدم

سلام عزیزم   دومین جشن توادت رو 93.7.24 ، خونه خودمون گرفتیم . خاله جونی ها و عمو جونا همراه مامان تی تی و بابا خلیل و خاله الهام و عمو حجت مهمون ما بودن. و البته آوا خانم که مهمون ویژه بودند. البته چون شب قبل از تولد شما اولین قدم رو برداشتی ما هم این دو جشن رو همزمان گرفتیم. لحظه اي که اولین قدم رو برداشتی خیلی خیلی خیلی شیرین بود. امیدوارم همیشه با سلامتی در راه درست قدم برداری و مسیر موفقیت و تعالی رو طی کنی.  قبل از اومدن مهمونا خواب بودی و وقتی بیدار شدی و ریسه ها و بادکنک ها رو دیدی کلی ذوق کردی و با دستت اشاره می کردی و می گفتی بو قربون این تیپت برم        ...
7 آبان 1393