گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

امیرعلی هدیه خدا

عکس های تولد تا دو ماهگی

سلام پسر دو ماهه من خاله مائده عکس هایی که با گوشی شون گرفته بودن رو بالاخره بهمون دادن. دیدم دیدن بعضی هاش خالی از لطف نیست. اینم عکس ها: هدیه خاله جونی ها وقتی اومده بودن بیمارستان. هرکی می دید می گفت این چیه ؟ چه بامزه است ! پرستارا ، بهیارا . حتی دکتر قلمبر و دکتر ممیشی!!!   عرفان تسبیح به دست ! پشت در بلوک زایمان     بابایی علی در حال اذان گفتن.       این شیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زبونت که همیشه بیرونه!!!       این منم و این بدنم این عضلات گردنم قربونت برم چقدر لاغر بودی!         و دوباره ...
7 دی 1392

دومین مهمانی ( خونه خاله بهاره )

چهارشنبه شب خاله بهاره به بهانه اومدن خاله رویا ( دختر خاله مامان تی تی ) و عمو حسین از انگلیس دعوتمون کرده بودن. خیلی خوش گذشت و خدا رو شکر شما حفظ آبرو کردی و خیلی اذیت نکردی . و ما فهمیدیم عاشق شلوغی هستی و به قدری خسته شده بودی که شب برای اولین بار دو ساعت بدون اینکه گریه کنی و شیر بخوای خوابیدی .     روی دست عمو محسن نم زدی و این جا به نشانه ندامت آروم خوابیدی .( با همراهی دایی پویا )       دو تا عکس زیر هم برای قبل از مهمونیه :        راستی ، از روز دوشنبه (92.10.4) ، داری سعی می کنی دستات رو بشناسی و شروع کردی به خوردن دستت و روز چهارشنبه ...
7 دی 1392

دو ماهگی و واکسن

سلام پسر گلم ورودت به سومین ماه زندگی مبارک امروز دومین سری واکسنت رو هم زدیم. صبح همراه بابا علی و مامان تی تی رفتیم برای زدن واکسن. شما هم حسابی خواب بودی ، بابا علی کلی سعی کردن بیدارت کنن. ولی فایده ای نداشت.  الهی بگردم وقتی سوزن وارد پات شد گریه کردی . منم سریع از اتاق رفتم بیرون. ولی خدا رو شکر خیلی گریه هات ادامه نداشت. البته از وقتی اومدیم خونه هی بی قراری. امیدوارم زودی درد بدنت تموم شه و تب هم نداشته باشی. اینم عکس امروز صبحت:     اینم شما که بی حال با کادوی من و بابا علی برای شما گل پسر:     ...
7 دی 1392

امیر علی ومهدیار

سلام عسلم دیشب (92.10.3) ، دوست خوبت آقا مهدیار اومد خونه مون دیدن شما . گرچه ایشون بزرگترن (12 روز ) و وظیفه ما بود بریم دیدنشون. اینم آقا مهدیار :     ااااا  داشتم عکس تکی مینداختما !!!! ای امیر علی !!     حالا قهر نکن بیا دوست جونم !         و این هم پدرها و پسرها         ...
4 دی 1392

شب یلدا92

سلام پسر گلم روز جمعه (92.9.29) ، اولین مسافرت و زیارتت رو به شهر قم رفتیم. تو این سفر خاله زینب ، دایی صدرا و تسنیم جونی همراه ما بودند. اما متاسفانه هیچ عکسی نگرفتیم ولی خیلی خوش گذشت. این هم عکس های اولین شب یلدا          ای وای روم به دیوار آوا خانم ببخشید ! من گفتم سرتون رو پوشوندید حتما پاهاتونم پوشوندید!!        می بینید پسرم تمام مدت نگاهش اونوره !!!     ...
30 آذر 1392

این روزها

سلام عسل مامان به سلامتی امروز پنجاه روزه شدی. تو این مدت خیلی تغییر کردی. دیگه من و بابا رو می شناسی  ، به صداها واکنش نشون می دی و گاهی اوقات هم سعی می کنی جواب ما رو بدی. البته اگه دل درد اجازه بده!!!   چند وقتی هم هست که روی دست و پاهات تاول میزنه . وقتی می ترکه حسابی بی قراری می کنی . البته این مسئله حسابی نگرانمون کرد . وقتی برای سوختگی پات رفته بودیم دکتر ، گفت باید متخصص پوست معاینه کنه. روزایی که برای سوختگی پات خونه مامان مهین بودیم ، روی انگشت دستت یه تاول خیلی بزرگ زد . ما هم حسابی ترسیدیم و وقتی پیش یه متخصص اطفال دیگه رفتیم ، باز گفت باید متخصص پوست معاینه کنه.  ما هم بعد از اینکه متخصص پوست خوبی پی...
27 آذر 1392

چهل روزگی

سلام گلم بالاخره شما هم چهل روزه شدی. از روزی که به دنیا اومدی ، همه گفتن ایشالا چهله اش که بشه ، آروم می شه ، شبا می خوابه و ... . ما هم خیلی منتظر این روز بودیم. گرچه دیشب که خیلی این مسئله صحت نداشت . ولی باز ما ناامید نمیشیم !!!!! دیروز شما حموم چله هم رفتید و این هم عکس بعد از حمام.   قربونت برم ماهی کوچولوی مامان عکس بالا برای روز جمعه است.   ع ...
18 آذر 1392

ورود به دومین ماه زندگی

سلام پسر گلم   ورودت به دومین ماه زندگی رو با تاخیر یک هفته ای تبریک میگم.   به دلیل سوختگی پات و تجویز دکتر برای باز گذاشتن شما ، این مدت درگیر بودیم و نتونستم زودتر برات پستی بذارم. اول از همه بگم که جمعه شب گذشته ( 92.9.8) ، بعد از یک ماه اومدیم خونه خودمون !!! اما شنبه شما رو بردیم دکتر و بعد از تجویز ایشون ، دوباره رفتیم خونه مامان مهین.   چهارشنبه شب باز برگشتیم خونه و تونستیم پنج شنبه اولین روز سه نفره مون رو تو خونه داشته باشیم. عصر پنج شنبه (92.9.14) هم رفتیم اولین سری عکس های سه نفره مون رو انداختیم . و شب هم رفتیم خونه تسنیم جونی و شما اولین مهمونی ات رو رفتی .اونجا خیلی خوش گذشت و تسنیمی هم شما رو...
16 آذر 1392
1