این روزها
سلام عسل مامان
به سلامتی امروز پنجاه روزه شدی.
تو این مدت خیلی تغییر کردی. دیگه من و بابا رو می شناسی ، به صداها واکنش نشون می دی و گاهی اوقات هم سعی می کنی جواب ما رو بدی. البته اگه دل درد اجازه بده!!!
چند وقتی هم هست که روی دست و پاهات تاول میزنه . وقتی می ترکه حسابی بی قراری می کنی . البته این مسئله حسابی نگرانمون کرد . وقتی برای سوختگی پات رفته بودیم دکتر ، گفت باید متخصص پوست معاینه کنه. روزایی که برای سوختگی پات خونه مامان مهین بودیم ، روی انگشت دستت یه تاول خیلی بزرگ زد . ما هم حسابی ترسیدیم و وقتی پیش یه متخصص اطفال دیگه رفتیم ، باز گفت باید متخصص پوست معاینه کنه.
ما هم بعد از اینکه متخصص پوست خوبی پیدا نکردیم شب اورژانسی بردیمت بیمارستان رازی ، که متاسفانه انترن و رزیدنتی که اونجا بودن ، به قدری بد و با تعجب به شما نگاه کردن که من قلبم داشت میومد تو دهنم !! و آخرش هم گفتن فردا صبح بیارید استادمون ببینن و نظر بدن.
ما که حسابی ترسیده بودیم دوباره شما رو پیش یه دکتر دیگه بردیم و ایشون هم گفتن متخصص پوست باید معاینه کنه.
شب وقتی تاولت ترکید حسابی گریه و بی قراری کردی . و فرداش هم رفتیم پیش خانم دکتر نصیری که خیلی مهربون بودن و گفتن اگه تا سه هفته دیگه باز تاول زدی باید بریم برای نمونه برداری . و اینکه پوستت خیلی حساسه و باید خیلی مراقب باشیم .
و اما عکس های این مدت
و این هم فریما جون که چند روز پیش اومده بود دیدنمون.