گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

سومین تصویر

سلام تو این سونو بس که شما تکون می خوردی نشد عکس های صافی ازت بگیرن !!! تو اولین تصویر صورتت و تیغه بینی ات مشخصه ، مامان قربون صورت بلوری ات بره     عکس دوم هم مربوط به تصویر بالای سرت می شه که یه دستت هم توش پیداست.     اون خط های پایین هم مر بوط به ضربان قلبته . راستی برای اولین بار صدای قلبت رو شنیدیم هم من و هم بابا علی کلی ذوق کردیم . راستی یادم رفت بگم که شما 6.1 سانت شدی و اون روز 12 هفته و چهار روزه بودی . ضربان قلبت هم 163 بود . راستی بابا علی به هرکی می رسه از شیطونی شما با کلی شوق و ذوق تعریف می کنه و ادات رو در میاره . یادت باشه بعدا تلافی کنی بازم دوست دارم قربونت برم بابی بای...
1 تير 1392

پسر هجده هفته و دو روزه ما

سلام گلم امروز ( 21/3/92 ) با بابا علی رفتیم سونو. و من فهمیدم تو این مدت با اسم اشتباه  با شما حرف می زدم. سونو امروز بهترین سونویی بود که تا حالا رفته بودیم. ماشاالله حسابی بزرگ شدی. امروز تونستیم ستون فقرات ، دستات همراه با انگشتاش و حتی کف پات رو هم ببینیم.قلبت که مثل قلب گنجشک می زد. بابا علی متذکر شدن که ساق دست و پات رو هم دیدیم. بابا علی که حسابی ذوق زده شده بودن. مامان قربون صورت نازت بره . خدارو هزاران مرتبه شکر همه چی خوب بود.   فردا تولد امام حسینه و این هم عیدی امام حسین به ما ست.یه نی نی کربلایی ناز.   در آخر هم خانم دکتر گفتن که شما گل پسری. فقط یه اشتباه کردم و اینکه سی دی عکست رو ...
1 تير 1392

بدون عنوان

سلام گلم حسابی شیطونی هات گل کرده . مرسی من گفتم تکون ولی نه دیگه اینجوری . دو شنبه رفتیم دکتر سونو رو نشون دادیم. خانم دکتر گفتن خدا رو شکر همه چی خوبه . قرص آهن رو هم باید شروع کنم. روز سه شنبه هم عصر بازی ایران   با کره جنوبی بود برای رفتن به جام جهانی. بابا علی هم اومدن خونه که بازی  رو ببینن. خدا رو شکر با کلی استرس بازی رو بردیم .  من که اصلا فوتبال دوست ندارم ولی بابا علی امیدوارن که سال دیگه بازی ها رو به همراهی شما پسمل ناز ببینن . بعد هم با خاله الهام اینا رفتیم پونک . ما می خواستیم بریم بوستان . کلی آدم تو میدون  داشتن شادی می کردن و می رقصیدن .  و کلی هم ترافیک شده بود ...
1 تير 1392

دوستت دارم

سلام بابایی جون جونی ببخشید ها یه ذره دیر شد آخه یه ذره سرم شلوغه بابایی جون جونی من امشب دارم می رم اصفهان شما مواظب خودت و مامان جون جونی باشی ها خوب آخه عسل باباش دیگه بزرگ شده     بابایی جون جونی خیلی دوست دارم ایشا ا... زود تر به دنیا بیای تا با هم دیگه بریم مسافرت 3 تایی خدا نگهدارت باشه عزیزم            ...
19 خرداد 1392

بدون عنوان

سلام دیروز نیمه رجب بود و روز اعمال ام داوود. مامان تی تی هم یه مجلس کوچولو داشتند. خیلی خوب بود کلی از همسایه های قدیمی و دوستامون اومده بودن و همه تا من رو می دیدن ، حضور شما رو تبریک می گفتن. و برات آرزوی سلامتی می کردن. فکر کنم دیروز یه کوچولو خسته ات کردم .( ببخشید ) پنج شنبه گذشته با بابا علی رفتیم آزمایشگاه نیلو برای آزمایش غربالگری . چهارشنبه هم باید بریک جواب رو بگیریم . خیلی نگرانم امیدوارم سالم و سلامت باشی. خودت هم برای خودت و هم برای ما دعا کن . آخه من جمعه آزمون ارشد دانشگاه آزاد دار م . البته این اولین آزمون دانشگاه آزاده آخه در تمام این سال ها فقط آزمون سراسری رو شرکت کرده بودم !!!!!   منتظر خبرای خ...
6 خرداد 1392

خبرای جدید

خدا رو شکر تعداد هم بازی هات همینجوری داره زیاد می شه !!!!!!!!!!!!! به قول خاله زینب نی نی های ما باید سه نفره تو نیمکت مدرسه بشینن !!!!!!!!!!!! البته من گفتم با شرایطی که من می بینم شاید چها نفره بشن !!!! به قول بابا علی هم حسابی ترسالی شده حالا بذار آمار نی نی ها رو برات بگم : اولین نی نی که بزرگترینشون هم هست و صدالبته تاج سرماست : نازگل خاله بهار بعدش پسمل  عمه اشرف ماست  داداشی فاطمه کوپلی !! بعد هم برادرزاده خاله سمیرا یعنی نوه عمه اکی ، دخمل ناز خاله مهدیه است که عمه سمیراش اسمش رو گذاشته مهدیس خانم.  بعد هم نی نی خاله حمیده و عمو هادی . بعد هم خودتی گلم ، نازم دست و جیغ و هورا بعدش نی نی یکی از...
4 خرداد 1392

آشتی ، آشتی

سلام مامان سلام قربونت برم ، فدات شم ، چرا قهر کردی ؟؟؟؟ دورت بگردم ! می دونم خیلی وقته برات چیزی ننوشتیم ، خودم هم شدیدا عذاب وجدان داشتم. اما چه کنم ، مامانی خیلی تنبله !!!! از الآن هم باید عادت کنی به تنبلی های من. البته این مسئله سبب خیر شد ، خاله مائده که نظر نمی دن اقلا این جوری افتخار بدن یه دو خطی برای ما بنویسن !!!!!!!!!! ولی انصافا دستشون درد نکنه باعث شدن ما یه حرکتی انجام بدیم.       امیدوارم با من آشتی باشی آخه جیگری دهر بده ، نبین هی من به بابا علی می گم نینی باهات دهر!!!   در مورد بابا علی هم خودت می دونی با هم کنار بیاید ببینید آشتی می کنید یا نه !!!   دوست دارم هوارتا...
4 خرداد 1392

قهرم

مامان ن ن ن ن ن   بابااااااااااااااااااا   معلومه کجائید ؟ انگاری منو فراموش کردین !  بیشتر از ١٠ روزه  چیزی برام ننوشتید! من با همتون قهرم ................ حتی بابابایی که امروز روزشه .............. ...
3 خرداد 1392

خبرای داغ

سلام عشقم تو این چند روزی که وقت نکردم برات ینویسم کلی مطلب دارم که بهت بگم. اتفاق ها رو به ترتیب تاریخ می گم اولین خبر این که روز دوشنبه متوجه شدیم شما داری دختر خاله دار می شی ! دست و جیغ و هورای بلند مبارکه ، از همین جا باز به خاله بهار و عمو وحید تبریک می گم . امیدوارم دخملی سلامت و شاد و عاقبت به خیر باشه . عصر هم که بابا علی از سر کار اومدن کلی سورپرایز شدیم ! آخه متوجه شدیم یکی دیگه از همکارای بابا هم دارن بابا می شن. از همین جا بهشون تبریک می گم و براشون آرزوی سلامتی می کنم . ما با مامان و بابای این نی نی یه سفر مشهد رفتیم .   ولی به قول بابا علی خودمون تو پیک جمعیت بودیم نی نی مون هم تو پیکه !!!!!!   ...
14 ارديبهشت 1392

عشقولانه بابا

سلام گلم بابایی این هفته قرار دوباره با مامانی بریم شما رو ببینیم و شما دوباره برای ما دست تکون بدی.  ما هم دلمون برات آب بشه.      تازه یه چیزی هم یواشکی بهت می گم این هفته، روز مادر هم در پیش داریم شما باید برای مامانی هم کادو بخری     بابا جون جونی امیدوارم زودتر بزرگ شی بعد من لپتو گاز بگیرم بای بای  بوس  بوس     ...
8 ارديبهشت 1392