گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

افتادن ناف

امیرعلی جون دو تا از اتفاقای مهمی که تو این هفته برات افتاد: افتادن ناف پسری صبح روز ١٣/٨/٩٢ وقتی مامان تی تی بازت کردن تا عوضت کنن . دیدیم نافت نیست . نافت کنده شده بود و افتاده بود روی شکمت. افتادن نافت مبارک جیگر طلا خوب شدن زخم روی بینی وقتی بدنیا اومدی روی بینی ات زخم بود . که تو این یه هفته هم خیلی اذیتت کرد مدام خون می اومد و وقتی هم با پماد چربش می کردیم درد داشتی و گریه می کردی. خدا رو شکر دیروز ١٤/٨/٩٢ زخم روی بینی ات کاملا خوب شد.   ...
15 آبان 1392

امیر علی و خانم دکتر

سلام دیروز که مامانی باید می رفت بخیه شو می کشید تو هم همراه مامانی رفتی مطب خانم دکتر قلمبر که یک هفته قبل تو رو به دنیا اورده بود. خانم دکتر کلی از دیدنت ذوق کردن و با هم یه عکس یادگاری انداختین. ...
15 آبان 1392

شروع زندگی سه نفره

سلام  به همه من پسر خشگل مامان و بابا ( امیرعلی )  بدنیا اومدم و زندگیه مامان و بابا رو شیرین تر از عسل کردم(البته قبل هم شیرین بود ولی الان یه چیز دیگست) دست و جیغ و هورااااااااااااااااااااااااااا.             امروز من چهار روزه شدم. هورااااااا     قلب مامان و بابا واسه من مثل قلب گنجشک می زنه    تو این چند روز مامان و بابام لحظاتی رو تجربه کردند که غیرقابل توصیفه و هرچی از شیرینیش بگن کم گفتن. من مَموشیه مامان و بابامم  اینم چند تا از عکسام   این اولین حمام من   اینم بعد از حمام &nb...
10 آبان 1392

لحظه شماری تا تولد امیرعلی خان

امیر علی عزیز همه چشم انتظار دیدن تو هستیم. ان شالله امروز ٧/٨/٩٢ چشمای قشنگتو برای اولین بار تو این دنیا باز می کنی . امیدوارم همیشه همچو نامت خوشنام و سربلند باشی..... همانطور که خانم دکتر گفتن اومدنت با اذانه ظهر همراه میشه . مامان سارا هم از الان توی بیمارستان آماده اومدنت شده . ما هم دیگه نمی تونیم مامان سارا رو ببینیم , تا ان شالله روی ماه هر دوتون رو با هم می بینیم. بابا علی هم الان پشت در بخش منتظر هر دوتونه . براتون آرزوی سلامتی داریم..... امیر علی خاله زودی بیا منتظرتیمممممممممممممممممممممممممممم ...
7 آبان 1392

چشم انتظاری

سلام بابایی جون جونی امیر علی خان عزیزم کی تشزیف میاری ما دیگه دلمون برای دیدنت یه ذره شده.       عسل بابا زود تر بیا تا ما هم شما محکم بغلت کنیم قربونت برم      بابایی جون جونی ما دیگه طاقتمون طاق شده ایشا الله زودتر و در کمال صحت تشزیف بیاری بغل بابایی و مامانی عزیزم. ...
4 آبان 1392

سیسمونی امیرعلی خان - ادامه

سلام اینم یه سری دیگه از عکس ها که قولش رو داده بودم. اول تخت پارکت رو اینجوری وصل شده بود( روز جمعه با همکاری همه !)، که بعدا متوجه شدیم اشتباهه و دیشب درستش کردیم.       برای تستش از آوا جونی کمک گرفتیم.     جعبه اش رو هم گذاشتم ، تا تو این مدت خوب بهش نگاه کنم!!!   کالسکه رو فعلا باز نکردیم . ایشالا موقع استفاده باز می کنیم . ولی عکسش رو از سایت  chicco گرفتم .           سه تا تشکچه زیر ، باز هم کار مامان جونمه!!!!               ...
21 مهر 1392