گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

گلی یه تکون !!!!!

1392/4/1 10:58
نویسنده : مامان و بابا
456 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم

سلام عسلی

می دونم برات کم می نویسم . شرمنده ولی آخه بدتر از من شما هم یه کوچولو تنبلی  ، یه تکونی یه حرکتی !!!! افسوس  ما شدیدا منتظر شیطونی شماییم دلقک

 

حالا بریم سراغ خبرا

چهارشنبه سه تایی رفتیم جواب آزمایش رو گرفتیم . اونقده که سواد ما می کشید همه چی اوکی بود.

(دست و جیغ و هورای خیلی خیلی بلند تشویقتشویقخنده)

 

بعد هم رفتیم دنبال خاله بهار و پنج تایی رفتیم دکتر. خدا رو شکر خانم دکتر گفتن همه چیز عالیه.

برای هفته آینده سونو 18 هفتگی رو نوشتن که هم باز یه جورایی غربالگیه و مهمتر از اون معلوم میشه گل ما دخمله یا پسمل .

قربونت برم ان شا الله این سری همکاری کنی و به ما رخ بنمایی. مامان فدات شه.

 

خانم دکتر بهم قرص کلسیم دادن و گفتن می تونم بیشتر غذا بخورم ، آخه دفعه پیش یه کم برای وزنم دعوام کردن.

 

پنج شنبه هم پنج تایی رفتیم بیمارستان بهمن . این هفته کلاس با پدران بود .یه خانم دکتر روانشناس اومده بودن و در مورد این دوره برامون صحبت کردن . و بعد زایمان و اندوه و افسردگی بعد اززایمان.

خیلی جالب بود یه عالمه مامان و بابا و نی نی اونجا دیدیم و از ظواهر امر پیدا بود شما از همه کوچیکتر بودی.

بعد از کلاس هم خانم طیبی یک ساعت کلاس همیشگی رو برامون برگزار کردن. کلاس خوبی بود.

جلسه بعدی کلاسمون هم 23 خرداده چون هفته بعد تعطیلاته .

جلسه بعدی جلسه آخر کلاسمونه.

شب هم خونه خاله الهام دعوت بودیم . خاله عالمه ، دایی احمد من و دایی پویای شما هم بودن. خیلی خوش گذشت . من که از بس پرخوری کردم شب به زور خوابیدم.

دایی پویا با تبلتش کلی ازمون عکس انداخت و قیافه مونو پیر و جوون کرد. البته عکس های من قشنگ می شد ولی برای بابا علی خندهخندهشیطان

 

جمعه هم که آزمون داشتم. از پنج شنبه با باباعلی وسایلم رو آماده کردم :

یه مداد ، یه پاک کن ، یه خودکار ، یه بسته ساقه طلایی ، یه ظرف حاوی پنج مغز ،گز ، آب نبات و کشک گوله ای !!!!!!خجالتخوشمزه  به علاوه یه بطری آب معدنی و دوتا آب میوه.

البته در لحظات آخر یادم اومد که همراه داشتن کارت هم الزامیه چشمتعجب

صبح هم که رفتیم همه فقط نهایتا یه جامدادی همراه داشتن اما من یه ساک !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هرچی به بابا علی گفتم ضایع است گفتن نه ، تو شرایطت فرق می کنه !!!

نهایتا با کلی التماس راضی شدن یه آب میوه رو نبرم . وقتی هم که داشتم می رفتم داخل بابا علی بهم گفتن ، خیلی خودت رو خسته نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آزمون  کلا دو ساعت بود من به اندازه یه روز خوراکی برده بودم. آخه روی کارت مدت زمان قید نشده بود و من هم فکر کردم مثل سراسریه. خلاصه این که حتی سبک سوالا با سراسری زمین تا آسمون فرق داشت. و من فقط تونستم آب و سه تا بیسکوییت بخورم .

البته من که سراسری قبولم . چشم

 

بازم برامون دعا کن. دوست داریم

سلامت باشی

ماچماچماچماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سودابه
12 خرداد 92 13:46
خدارو شکر که همه چی خوبه...ایشالا قبولی عزیزم...
دایی عمو صدرا
13 خرداد 92 10:07
عجب کنکوری بوده این کنکور!!!البته اگه میفهمیدن شما دوتایی رفتین به جرم تخلف میگرفتنت!!!!!! حالا ان شا الله که بابا علی فهمیده باشه چه کار باید بکنه!!من بیچاره که نمیدونستم و کلی سوتی میدادم در حق خاله جونت!!!!
SaYa
14 خرداد 92 0:17
سلام سارا جون خوبی ؟چه خبرا؟دختر اصلا نمیایی پیشمونا
اون تیکه که:
یه مداد ، یه پاک کن ، یه خودکار ، یه بسته ساقه طلایی ، یه ظرف حاوی پنج مغز ،گز ، آب نبات و کشک گوله ای و ....
انقد که اینا چشم منو گرفت مداد و پاکن نگرفت
هفته چندمی سارایی؟


زینب السادات(مامان تسنیم)
15 خرداد 92 14:02
عجله نکن اینقدرررررررررررررررررررر تو دلت فوتبال بازی کنه موج مکزیکی بره


ان شا الله
آره من خیلی کم حوصله ام
SaYa
17 خرداد 92 14:32
مگر می شود مهربانی را ثبت کرد،یا محبت را توضیح داد؟ مگر می شود عاطفه را رسم کرد؟....مگر می شود خدا را نوشت؟!!!! اما ما در این خانه های مجازی محبت را بدون چشم داشت به یکدیگر تقدیم میکنیم و بدون کلامی بدگویی با یکدیگر زندگیمان را قسمت میکنیم و اینجاست که ما مهربانی را ثبت میکنیم دوست خوبم روز دوست مجازی به تو عزیزم تبریک میگم... شاد باشی