8 هفتگیت مبارک توچولو

سلام بابایی

خوبی؟ چی کار می کنی؟

بابایی امروز شما 8 هفته و 1 روزه هستی .... فکر کنم الان دیگه باید 1 سانتی متر شده باشی.

مامانی برات نوشته بود 13 بدر رفتیم بیرون. مامانی مهین و بابایی علی تنها بودن آخه عمه فاطمه هم رفته بود شمال (دیشب اومدن) من و مامانی سارا هم گفتیم دیروز که 15 فروردین بود با مامانی مهین و بابایی بریم بیرون. بابایی رفتیم یه پارک خیلی پارک تمیز بود اسمش و نمی دونم اینقدر تمیز بود که مامانی می گفت مثل دستشویی های خارجه.

دیروز وسیله بازی با خودمون نبرده بودیم برای همین هم من یکی از بازی هایی که وقتی مدرسه می رفتم رو به مامانی سارا یاد دادم و با هم بازی کردیم. نتیجه رو نمی گم   

مامانی سارا سرما خورده نمی آد هم بریم دکتر می گه دکتر قرص می ده منم نمی خواهم قرص بخورم!!!!

بابایی ما از فردا باید بریم سر کار البته من تو عید چند روز رفتم ولی مامانی بعد از 20 روز تازه می خواد بره سره کار یه ذره سختشه. آخه 2 سال سر کار نرفته (از پارسال 27 اسفند تا امسال 17 فروردین)

بابا جونی شما چرا اینقدر دیر بزرگ می شی خانم دکتر گفته باید 2 هفته دیگه شما رو ببریم سونو گرافی تا از اوضاع و احوال شما با خبر بشیم. فسقلی بابا، خانم دکتر هم گفتند شما خیلی ریزی پس چرا گنده نمی شی آخه من ومامان سارا منتظریم تا زودتر بیایی و رنگ بوی قشنگ تری به زندگی ما بدی.

بابایی این خانم دکتر خیلی بی ادبه آخه نمی ذاره من با مامان سارا برم تو وقتی مامان رو می بریم دکتر البته فکر کنم خانم دکتر کاری نداشته باشه مامانی سارا نخواد که من برم تو چون با خاله بهاره رفته بود تو مطب، خانم دکتر هم چیزی نگفت من خودم دیدم   

بابایی مواظب خودت باش

بوس   بوس    بوس

بای بای فسقلیه قلقلیه ناز نازی