زیارت امام رضا
امسال شروع پاییز رنگ و بوی دیگه ای داشت.
مامان تی تی و خاله ها ما رو غافلگیر کردن و به عنوان هدیه تولدمون ، ما رو راهی زیارت و پابوسی امام رضا کردن.
اولین زیارتت قبول باشه عزیزم
ساعت شش صبح ، فرودگاه مهر آباد
خدارو شکر در طول پرواز هم رفت و هم برگشت پسر خوبی بودی
موقع بلند شدن خوابیدی و بعد از توقف هم بیدار شدی
البته این دفعه من هم استرس کمتری داشتم
با دقت به کبوتر های حرم نگاه می کردی و می گفتی جوجو
حسابی بهت خوش گذشت . فضای باز برای خودت هرجا می خواستی می رفتی . اینقدر خسته میشدی که شبها ساعت نه میخوابیدی.
کلی هم با نی نی ها بازی می کردی ، خلاص همه چی بر وفق مرادت بود.
این پسرهای ناز هم اسمشون سپهر و سهیل بود و جالب بود که از هر کدوم می پرسیدیم اسمت چیه ، می گفت سپهر و سهیل !!!!
برای این که کتاب های حرم رو پاره نکنی ، کتابت رو می دادم دستت.
عاشق این بودی که از جامهری ، مهر برداری .اینجا رو نوک پنجه هات وایساده بودی . خیلی بامزه بود.
از شدت خستگی روی فرشها دراز می کشیدی ولی تمام تلاشت رو می کردی که نخوابی!!
ساعت 7 شب ، فرودگاه مهرآباد
اینم عکس یادگاری مشهدی!
ان شا الله زیارت های بعدی