گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

مهر 93

سلام امید مامان بابا  تو این پست عکسهای مربوط به ماه مهر رو برات میذارم . این ماه تو کلاس های کارگاه مادر و کودک مهد اردیبهشت ثبت نامت کردم و همراه آوا خانم و خاله بهاره روزهای شنبه و چهارشنبه ، میرفتیم کلاس.  شعرها و بازیهای جالبی یاد گرفتی و دوستای خوبی هم پیدا کردیم . آقا رهام ، آقا سعید ، آ قا پارسا و مهتا خانم  و مامانای گلشون.   اتفاقات مهم 93.7.1: برای اولین بار گفتی "من" 93.7.11 :اولین سفر به اصفهان 93.7.13: گفتن " اریا :عرشیا " 93.7.14: رویش ششمین مروارید 93.7.23: برداشتن اولین قدم 93.7.24: جشن قدم  93.7.27: برای اولین بار ژله و قورمه سبزی خوردی ...
10 بهمن 1393

مهر 93 - عید قربان - نایین

سلام  با کلی تاخیر بالاخره اومدم. امسال عید قربان چند روزی تعطیل بود ، ما هم از فرصت استفاده کردیم و با مامان مهین و بابایی علیرضا رفتیم نایین ، اصفهان و میبد . سفر کوتاهی بود ولی خیلی خوش گذشت . کلی جاهای خوب رفتیم . تو این پست عکسهای این سفر رو برات می ذارم.   توی راه رفتیم بادرود وزیارت آقاعلی عباس .    روز اول رفتیم اصفهان و یه گشت سریع و سیر تو این شهر زیبا زدیم. این اولین باری بود که شما اصفهان رو میدیدی. البته چون جمعه بود، بازار و عمارت عالی قاپو بسته بودند!! امیرعلی در میدان امام :           ...
21 دی 1393

جشن تولدهای یکسالگی (2) + جشن قدم

سلام عزیزم   دومین جشن توادت رو 93.7.24 ، خونه خودمون گرفتیم . خاله جونی ها و عمو جونا همراه مامان تی تی و بابا خلیل و خاله الهام و عمو حجت مهمون ما بودن. و البته آوا خانم که مهمون ویژه بودند. البته چون شب قبل از تولد شما اولین قدم رو برداشتی ما هم این دو جشن رو همزمان گرفتیم. لحظه اي که اولین قدم رو برداشتی خیلی خیلی خیلی شیرین بود. امیدوارم همیشه با سلامتی در راه درست قدم برداری و مسیر موفقیت و تعالی رو طی کنی.  قبل از اومدن مهمونا خواب بودی و وقتی بیدار شدی و ریسه ها و بادکنک ها رو دیدی کلی ذوق کردی و با دستت اشاره می کردی و می گفتی بو قربون این تیپت برم        ...
7 آبان 1393

جشن تولدهای یکسالگی (1)

سلام عزیز یکساله من روز تولدت در اولین سال ، مصادف با ایام محرم بود . برای همین ما هم تصمیم گرفتیم قبل از این ایام برای شما جشن بگیریم و به مناسبت اومدن شما شادی کنیم. البته امسال شما سه تا جشن تولد داشتی ، جشن هایی ساده کوچیک و خودمونی.   تو این پست عکسهای جشن اول رو برات میذارم. جشن اول روز هفده مهر خونه مامان مهین و بابایی علیرضا برای خانم های فامیل برگزار شد. دست همگی درد نکنه. امسال تم تولد شما پوه بود.                 اینم ساعت تولدته که عرفان و عرشیا جون زحمتش رو کشیدن.     ...
7 آبان 1393

گل پسر یکساله

سلام عزیز دلم به لطف خدا وارد دومین سال زندگیت شدی. خدا رو به خاطر لطفی که به ما داشته و شما رو به ما داده واقعا سپاسگزارم.   امروز یکی از زیباترین روزهای زندگیم بود . یکسال از تولد شما می گذره . امیدوارم خدا کمک کنه بتونیم در تربیت شما موفق باشیم و روزهای خوب و شادی همراه با سلامتی در کنار هم داشته باشیم . تولدت مبارک عزیزم    این عکس یک ساعت قبل از لحظه تولد یکسالگیت ازت گرفتم   این هم لحظه تولد یکسالگی امیدوارم همیشه غرق در آرامش باشی گل باشی و عمرت مثل گل نباشه   این هم عکست در لیست متولدین امروز نی نی وبلاگ تولد همه نی نی های امروز مبارک ...
7 آبان 1393

زیارت امام رضا

امسال شروع پاییز رنگ و بوی دیگه ای داشت. مامان تی تی و خاله ها ما رو غافلگیر کردن و به عنوان هدیه تولدمون ، ما رو راهی زیارت و پابوسی امام رضا کردن. اولین زیارتت قبول باشه عزیزم ساعت شش صبح ، فرودگاه مهر آباد خدارو شکر در طول پرواز هم رفت و هم برگشت پسر خوبی بودی  موقع بلند شدن خوابیدی و بعد از توقف هم بیدار شدی البته این دفعه من هم استرس کمتری داشتم       با دقت به کبوتر های حرم نگاه می کردی و می گفتی جوجو   حسابی بهت خوش گذشت . فضای باز برای خودت هرجا می خواستی می رفتی . اینقدر خسته میشدی که شبها ساعت نه میخوابیدی. کلی هم با نی نی ها...
19 مهر 1393

شهریور93 - سری دوم

ادامه عکس های شهریور ماه         چند وقتی دوست داشتی زبونت رو اینجوری بیاری بیرون             این لباس برای من بوده که  البته نو بود .          امیرعلی گریان در آرایشگاه         امیرعلی همچنان گریان بعد از کوتاهی مو   یاد گرفتی گوشی خونه یا موبایل من و یا کنترل تلویزیون رو بر میداری و الو می کنی   امیرعلی آوا و گوشی بابا خلیل   عشقهای من ...
19 مهر 1393

شهریور93 - سری اول

سلام پسرم اولین تابستان عمرت هم به پایان رسید. امیدوارم زندگی همیشه سرشار از گرما و نور باشه. شروع شهریور هم خوب بود و هم بد. اتفاق خیلی خوب این ماه تولد یکسالگی آوا جون بود که بهش خیلی خیلی تبریک می گم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشه . اما متاسفانه شما همون روز اول شهریور سرما خوردی خیلی خیلی شدید . نزدیک به ده روز هم طول کشید . شبها نمی تونستی بخوابی و مشکل تنفس داشتی. تازه من خودم هم مریض بودم و این کار رو سخت تر می کرد .  ایشالا که هیچ نی نی هیچ وقت مریض نشه . 93.6.2 اولین سرماخوردگی شدید 93.6.4 رویش چهارمین مروارید 93.6.5 اولین شب بدون بابا بابا علی سه شب پیش ما نبودن . برای مسابقه رفته بودن ساری . ا...
19 مهر 1393

مرداد 93

سلام عزیزم دومین ماه تابستونت مبارک. تو این ماه اتفاق های زیادی افتاد. توانایی ها و مهارت ها بیشتر شده .حسابی شیرین و بازیگوش شدی. 93.5.3 : برای اولین بار گفت بع بع ( میگیم ببیی می گه ؟؟) هاپ هاپ هم بلدی ، البته صدا نداره و فقط لب هات رو تکون می دی و گاهی می آپ!! 93.5.9 : روییدن سومین مروارید 93.5.17: برای اولین بار گفتی ( مامان )    مامان به قربونت برم وقنی این ماه برای چکاپ بردیمت ، دکتر گفتن یه مقدار زردی و شاید کم خونی داشته باشی برای همین 93.5.15 اولین آزمایش خونت رو در بیمارستان پارس انجام دادی. خدا رو شکر مشکلی نبود.   93.5.18 :اولین خرابکاری رسمی ات رو انجام دادی. ساعت 10:30 شب ، یه پیش دستی رو...
18 شهريور 1393