گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

مرداد 94 - شمال

چند روزی تطیلات بود ، ما هم سریع برای هوا خوری رفتیم شمال.        اول از آب می ترسیدی ، ولی بعد به زور آوردیمت بیرون                 امیرعلی ، عرشیا و کوروش   سلفی با مامان     ...
10 بهمن 1394

تیر 94

سلام عزیزم این ماه همزمان با ماه مبارک رمضان بود  واقعا هوا گرم بود و روزها طولانی ولی خدا رو شکر شما خیلی همکاری کردی متاسفانه یک هفته ای هم شدید مریض شدی ( اسهال ) ، خیلی اذیت شدی خودت میگفتی بریم دکتر  ولی باز هم خدا روشکر که زودی خوب شدی   دوست دارم  کمک به مامان در تمیز کردن خونه این گورخر و زرافه رو خاله مائده برات خریدن تازه اسم حیوانات رو یاد گرفتی و فوق العاده زرافه و گورخر رو دوست داری البته اولش به زرافه می گفتی گوزن رفته بودیم بیرون که تو یه مغازه اینا رو دیدی و خاله برات خریدنشون انقدر دوستشون داشتی که همون جا تو پاساژ رو زمین نشستی و باهاشون بازی می کردی تو خون...
10 بهمن 1394

خرداد 94

سلام عزیز دلم   روش های جدید استفاده از اسباب بازی ها       کامل می تونی تمام اشکال رو سرجای خودشون بذاری کمک به مامان سارا در درس خوندن   باز ی جدید پس گلی ما               رفته بودیم بینایی سنجی ، دیدم شما هی میگی گبزن( گوزن) ، منم هی می گفتم نه ، گوزن اینجا نیست . که موقع برگشتن این زرافه رو دیدم و فهمیدم منظور شما چی بوده     فکر کن دوساعت تا امتحانت بیشتر نمونده ، اصلا هم چیزی نخوندی ، حالا تو اون وضع گل پس همچین نوشیدنی خوشگل...
10 بهمن 1394

اردیبهشت 94

سلام پسرگلم این ماه چون اسباب کشی داشتیم نتونستم خیلی ازت عکس بندازم. واقعا با وجود فسقلی مثل شما خیلی خیلی کار سختی بود. دست همه درد نکنه که خیلی بهمون کمک کردن. روزهای اول شما برات خونه جدید بود و حسابی بهونه می گرفتی و حتی شبها می گفتی بریم خونه مون !!! همون هفته اول هم تب شدیدی کردی و خیلی اذیت شدی. این ماه واکسن هجده ماهگی رو هم داشتی که انصافا خیلی واکسن سختی بود و تقریبا جها پنج روزی بیقرار بودی . البته خداروشکر واکسن رو به پات نزدن وبه دستت زدن . بازم خیلی اذیت شدی و موقع بقل کردن خیلی گریه می کردی ولی باز به نظرم بهتر از این بود که نتونی راه بری.  دیگه ماشالا حرف زدنت هم داره کامل کامل میشه . و جملات تا سه کلمه ر...
13 آبان 1394

فروردین 94

اینم از عکس های فروردین        دریاچه چیتگر     دوازده به در :       سلمونی :     کیدز کلاب در آخرین روز فروردین             سلفی امیرعلی   نقاشی امیرعلی از ملوان ( ملبان )   ...
8 آبان 1394

فروردین 94 - نایین

سلام  یه سال خوب دیگه هم تموم شد . یه بهار سبزه دیگه شروع شد . پر از شادی و زیبایی. امیدوارم سال جدید ( که البته در زمان نگارش ، نیمه اش سپری شده !!) برای همه نی نی ها و خانواده هاون ، سالی پر از شادی و سلامت باشه.   عید به رسم گذشته رفتیم نایین  البته چند روزی زودتر رفتیم . ما همراه خاله مایده ، عمو محسن ، مامان تی تی و بابا خلیل زودتر رفتیم و خاله بهاره و خانواده هم بعد از تحویل سال به ما پیوستن.   هفت سین امسال مزین بود به کاردستی و تخم مرغ رنگی کار دست شما . و برای ایجاد تنوع نسبت به سالهای قبل ، از اسباب بازی های شما هم در چیدمان استفاده کردیم .     امیرعلی در لحظ...
8 مهر 1394

اسفند 93- 2

سلام  به علت طولانی شدن پست قبلی و البته به دلیل اینکه شما نذاشتی من پست رو کامل کنم ، تصمیم گرفتم بقیه عکس های این ماه رو تو این پست بذارم قربونت برم پسر نازم تو این ماه هر هفته کلاس های کیدز کلاب رو شرکت کردیم .  ولی متاسفانه شما موقع ورود به کلاس یه مقداری غریبی و نا آرومی می کردی و می زدی زیر گریه.  حتی یه روز خاله بهار کلی وقت بیرون کلاس باهات بازی کرد  و عملا او ن روز کلا تو کلاس نبودی.   امیرعلی  و مهتا گلی          از کار با رنگ خسته شدی و رفتی برا خودت لم دادی!! رنگ کردن تخم مرغ سفالی برای صفره هف...
8 مهر 1394

اسفند 93

رسیدیم به آخرین ماه سال  یه سال دیگه با اتفاقای خوب و البته گاهی هم بد گذشت . ولی بودن تو کنار ما بهترین لحظات رو برامون رقم زد. خدا رو به خاطر وجودت شکر می کنم . این ماه همراه شد با شروع رویش دندونای نیشت . که خیلی خیلی دندونهای سختی در رویش هستن و کوچولوها رو اذیت می کنن. برای همین متاسفانه شما مقدار خیلی زیادی بد قلق شده بودی که اول ما دلیلش رو نمیدونستیم و فکر می کردیم سرما خوردی و یا داری یه کوچولو ما رو اذیت می کنی .ولی کم کم بهش پی بردیم . خدایی خیلی خیلی اذیت شدی.  امیدوارم همه نی نی ها مرواریدهاشون راحت جوونه بزنه و همیشه سفید و سالم و درخشان باشه. آقا و خانم !!!     قبل این عکس...
31 شهريور 1394